به همان اندازه که آمریکاییها تمایلی به پذیرش برنامههای سوسیالیستی که با جنبش مدرنیسم اروپایی مرتبط بود، نداشتند، شروع به ایجاد راهی کردند تا مدرنیسم اروپایی را از دستور کار اصلیاش جدا کنند و آن را به عنوان یک زبان زیباییشناختی جدید ارائه دهند که برای هر معمار، صرف نظر از باورهای سیاسیاش، قابل پذیرش باشد.
مدرنیسم تاریخ معماری را تغییر داده و بسیاری از ساختمانهای مدرنیستی به دلیل ارزشهایشان به فهرست آثار جهانی یونسکو راه یافتهاند. به سال ۱۹۳۲ برمیگردیم، زمانی که هنری راسل هیتچز و فیلیپ جانسون یک نمایشگاه تأثیرگذار را ترتیب دادند که ساختمانهای مدرنیستی اروپایی و آمریکایی را به عنوان اشیاء هنری آزاد از زمینه اجتماعی اصلیشان به نمایش گذاشت. هدف از این نمایشگاه نشان دادن مدرنیسم به عنوان یک زبان جدید از یک رویکرد بصری نوین بود، رویکردی که بر ابراز قابهای سازهای تمرکز داشت و به جای ترکیب نمای ساختمانها، بر حجم تأکید میکرد نه جرم. این رویکرد یک گام اولیه در ایجاد یک زبان معماری جدید بود که از هرگونه محدودیت سیاسی آزاد بود و یک زبان جهانی بود که برای تمام معماران قابل دسترسی بود.
جنبش طراحی مدرن چیست؟
جنبش طراحی مدرنیسم بر همه انواع هنر و طراحی تأثیر گذاشت. مدرنیسم در اصل با ایجاد یک قلمرو جدید که متناسب با واقعیت نوین باشد به دنبال بازاندیشی در دنیای اطراف ما بود تا آن را از آسیبهای ناشی از جنگها و انقلابها بهبود بخشد .
در میانه دهه ۱۹۳۰، مقالات مربوط به سبکهای زیبا، جذاب و اکلکتیک آکادمیک و آرت دکو با مباحثی درباره عملکرد، اقتصاد و تکنیکهای ساخت مدرن جایگزین شدند. از آن زمان به بعد، میتوان دید که حرفه معماری شروع به ساخت یک دیدگاه جدید کرد. برخی معماران برای هر دو سبک سنتی و مدرن نقشی قائل بودند. به عنوان مثال، آلبرت کان ایدههای سنتی بوز آرت را در مورد ساختمانهای تشریفاتی و فرهنگی و خانهها حفظ کرد، اما پتانسیل مدرنیسم و عملکرد آن را در ساختمانهای کاربردی مانند کارخانهها دید. با این حال، برخی دیگر از معماران مدرنیسم را به عنوان یک کل مینگریستند و نه صرفاً به عنوان بخشی از طراحی. آنها میخواستند که به طور کامل سبکهای سنتی را با سبکهایی که برای همه نوع ساختمان مناسب باشد، جایگزین کنند.
جرج هاو یکی از پیشگامانی بود که سبک سنتی را به خاطر مدرن رها کرد. این موضوع را میتوان در پروژه ساختمان جامعه تأمین دوخت فیلادلفیا مشاهده کرد. طراحی او شامل سه بخش متمایز بود: یک پایه که شامل فروشگاهها و سالنهای عمومی بود، یک بدنه اداری و یک برج خدماتی که شامل آسانسورها بود. هر بخش با مواد و نوع پنجرههای خاص خود طراحی شد تا تفاوتهای برنامهریزی میان اجزا را نشان دهد.
رویکرد دیگری که به حرکت مدرن طراحی در آمریکا کمک کرد، مسابقات معماری بود، اما اول از همه، مهم است که به وضعیت مالی آمریکا در دهه ۱۹۳۰ نگاهی بیندازیم. رکود بزرگ که در دهه ۱۹۳۰ رخ داد، به شدت به تمامی بخشها آسیب زد و باعث شد بسیاری از طراحان و معماران به گزینههای دیگری برای کسب درآمد روی آورند.
بسیاری از آنها شروع به کار برای ثبت مهندسی تاریخی آمریکا و همچنین بررسی ساختمانهای تاریخی آمریکا کردند. با این حال، چنین کاری برای معماران رضایتبخش نبود زیرا بیشتر بر گذشته تمرکز داشت تا آینده. بسیاری از معماران روشهای دیگری را برای ادامه فعالیت در معماری پیدا کردند، که به مسابقات معماری اشاره شده است. این بهترین فرصت برای آنها بود تا ایدههای خود را که از پروژههای گستردهای مانند طراحی شهر آمریکایی فردا تا ساختمانهای تکساخته میشد، ارائه دهند. این مسابقه در سال ۱۹۳۷ آغاز شد و توسط مؤسسات مختلف آموزشی برگزار گردید. با وجود اینکه اکثر پروژههای برنده هرگز به واقعیت نپیوستند، آنها به ایجاد یک فضای نمایشی برای معماران، چه معروف و چه ناشناخته، کمک کردند تا ایدههای مدرنیسم خود را به نمایش بگذارند.
نخستین کالجی که چنین مسابقاتی را برگزار کرد، کالج ویتون بود و مسابقهای که برگزار شد برای مرکز هنر جدید آنها بود. پس از آن، در تابستان ۱۹۳۸، کالج گچر در بالتیمور یک مسابقه دیگر برگزار کرد. سپس در همان سال ۱۹۳۸، کالج ویلیام و ماری مسابقهای برای طراحی تئاتر جشنواره و مرکز هنرهای زیبا برگزار کرد.
از میان این سه مسابقه، مسابقه کالج گچر بزرگترین و جاهطلبانهترین بود. این مسابقه به دنبال یک ساختمان واحد نبود، بلکه به مقیاس بسیار بزرگتر و دوراندیشی بیشتری هدفگذاری شده بود. از طریق این مسابقه، آنها به دنبال یک چشمانداز کاملاً جدید برای کل محوطه دانشگاه به مساحت ۵۰۰,۰۰۰ فوت مربع بودند! بسیاری از معماران از جمله ریچارد نوترا که امروز به خاطر پروژههای طراحی محیطی بزرگمقیاس خود در ایالات متحده شناخته میشود، و والتر گروپیوس در این مسابقه شرکت کردند. پروژه برنده برای کالج گچر در سال ۱۹۳۸ اعلام شد و توسط شرکت معماری نیویورک، مور و هاچینز، به دست آمد. این پروژه از خطوط طبیعی زمین پیروی میکرد و کاملاً با سبک رمانسک که قبلاً در محوطه دانشگاه وجود داشت، متفاوت بود. هدف اصلی مور و هاچینز این بود که اطمینان حاصل کنند محوطه دانشگاه منعکسکننده زیباییشناسیهایی است که با دیدگاههای آینده سازگار است و نه گذشته.
[طرح Saarinen برای مسابقه Goucher. حق چاپ تصویر بایگانی کرنبروک.]
[طرحی برای مرکز هنری ویتون.]
این سه مسابقه معماری دانشگاهی جان تازهای به معماران در حال مبارزه کشور بخشید و به گفته کُرنوولف، به زایش جنبش نوپای مدرنیسم در آمریکا کمک کرد. درست پیش از نخستین مسابقه در سال ۱۹۳۷، دانشکده معماری هاروارد با جسارت یکی از پیشگامان معماران مدرن اروپا، والتر گروپیوس، را استخدام کرد و شور و شوق مدرنیسم را شعلهور ساخت. این مسابقات شاهد ارسال ۴۱۶ طرح بودند که بزرگترین تمرکز آثار طراحی شده به سبک مدرنیسم در آن زمان در امریکا به حساب میآمد. نوآوری و وعده مدرنیسم نه تنها نشاندهنده فاصلهای از گذشته سنتی آمریکا بود بلکه از تیرگیهای رکود اقتصادی نیز رهایی مییافت.
طراحیها چشمگیر و عجیب بودند. در مورد طراحیهای کالج ویلیام و ماری، فیلسوف و منتقد ادبی آمریکایی، لوئیس مامفورد، در آن زمان نوشت:
اکنون تنها کسانی که فکر میکنند راه دیگری برای طراحی یک ساختمان وجود دارد، افراد کهنسالی هستند که هنوز زندهاند و همچنین سرمایهگذاران املاک حومهای که هرگز ساختمانی مدرن نفروختهاند؛ به این دلیل که اصلاً هیچکدام از آنها را نساختهاند و به این باور ندارند که چنین چیزی ممکن است. خبر خوب این است که اکنون مسابقاتی برگزار میشود که در آن داوران فریب طرحهای زیبا و رنگی را نمیخورند، طرحهایی که بزرگترین دستاورد معماری آنها فقط آسمان است […] و اینکه هیچکس وسوسه نشد که ساختمان جدید را به سبک ویلیامزبورگ قرن هفدهمی طراحی کند، حتی با افزودن یک آناناس به نمای ساختمان، به وضوح نشان میدهد که این برای ما بسیار مثبت است.
لوئیس مامفورد
نویسنده: Nadia Asali Edited by: Ariela Lenetsky
منابع:
- Books: Gelernter, M. (1999). A History of American Architecture. Britain: Manchester University Press – Retrieved from: books.google.com
Online Articles:
- How Three Colleges Brought Modernist Design to the U.S. (accessed 14 Nov 2014)
- History of the Buildings on Goucher’s Towson Campus (accessed 14 Nov 2014)
TAGS:AmericaArt DecoModern ArchitectureModernismmodernistUS
طراحی مدرن به عنوان یک حرکت بینالمللی در اوایل قرن بیستم، با تأثیرات مختلف از اروپا و سایر نقاط جهان به ایالات متحده وارد شد. یکی از مهمترین عوامل ورود طراحی مدرن به آمریکا، مهاجرت معماران و طراحان اروپایی به این کشور در دوران پس از جنگ جهانی دوم بود. این افراد، با همراه داشتن تجربیات و آموزههای معماری مدرن، به عنوان نیروهای تازهای در دانشگاهها و مراکز طراحی آمریکا به فعالیت پرداختند. موسساتی همچون مرکز هنر و طراحی کرنبروک در میشیگان و مؤسسه معماری کالیفرنیا در لس آنجلس نقش مهمی در پذیرش و توسعه طراحی مدرن در ایالات متحده ایفا کردند.
جنبش بائوهاوس یکی دیگر از تأثیرات کلیدی در طراحی مدرن آمریکا بود. بسیاری از اساتید و فارغالتحصیلان این مدرسه پس از انحلال آن در آلمان به آمریکا مهاجرت کردند و تأثیرات عمیقی بر طراحی و معماری مدرن این کشور گذاشتند. ویژگیهای اصلی طراحی مدرن مانند کارآمدی و سادهسازی فرمها با استفاده از مواد نوین مانند فولاد و شیشه به سرعت در پروژههای معماری و طراحی داخلی به کار گرفته شد. همچنین، نمایشگاه های مهم مانند نمایشگاه جهانی نیویورک در سال 1939 نقشی کلیدی در معرفی و جذابیت طراحی مدرن برای عموم مردم آمریکا داشتند. همه این عوامل در کنار هم به تشکیل چشماندازی جدید برای طراحی مدرن در ایالات متحده کمک کردند.
با بررسی طراحی مدرن و مسیر ورودش به ایالات متحده، سؤالم اینه که کدام معمار اولین بار این روند رو تسریع کرد؟ این محتوا اطلاعات جالبی داره.
طراحی مدرن چجوری از طریق ایالات متحده به بقیه دنیا گسترش پیدا کرد؟ آیا نقش معمارای اروپایی در این روند خیلی پررنگ بود؟
کاملاً مشخصه که طراحی مدرن تأثیرات بزرگی بر معماری آمریکا داشته. ولی دقیقاً چه عواملی باعث شد این سبک مورد استقبال قرار بگیره؟
خیل جالبه! همیشه میخواستم بدونم که آیا سبکهای دیگهای هم از اروپا وارد ایالات متحده شدن؟ و کدوم یکی پرطرفدارتر بود؟
سلام، آیا شما روی ایالت خاصی که طراحی مدرن به اونجا وارد شد هم مطالعه کردین؟ یا این سبک به همه ایالتها یکجور منتقل شد؟
نگاه دقیقی به فرآیند ورود طراحی مدرن به آمریکا دارین. کنجکاوم بدونم آیا تغییرات مهمی توی سبک زندگی مردم هم ایجاد شد؟
اینکه طراحی مدرن چطور به ایالات متحده اومده برام خیلی جالب و آموزندهست. به نظرتون نسل آینده هم به این سبک توجه میکنه؟
چجوری طراحی مدرن در آمریکای دهههای گذشته تغییر کرده؟ مثلاً تلاشهایی برای تطبیق با فرهنگ محلی صورت گرفته؟
دقیقاً کی و چطور این تغییرات طراحی مدرن به عنوان استانداردی در آمریکا شناخته شد؟ آیا نقش رسانهها در این فرآیند موثر بود؟
آیا این طراحی مدرن فقط توی معماری استفاده شده یا توی زمینههای دیگه هم کاربرد داشته؟ برای مثال توی طراحی داخلی یا مد. ممنون میشم توضیح بدین.