امروزه به استناد آمار و مقالات علمی که به ارتباط بین برخی آسیبهای اجتماعی با معماری محیط پیرامون ما پیبردهاند این نتیجه حاصل میشود که علم و هنر معماری در تلاش برای نشان دادن راهی هموار و ایمن برای رساندن ما به وضعیت مطلوب است. علاوه بر این، اینگونه برداشت میشود که قصد علم معماری انتقال این مفهوم است که درک نماییم هر بنا، خانه و یا ساختمان، هدفی بجز محافظت ما دارد که بشریت تاکنون به آن بیتوجه بوده است. در کنار همهی این نتایج استادان عرصهی معماری نیز دریافتند که سبکهای قدیمی معماری انسان را با چالش کمتری در زندگی درگیر مینمود و به این دلیل همواره در این زمینه تلاش نمودند که اصول و فلسفهی معماری تاریخی را به دیگران بیاموزند تا این دانشِ تجربی چراغ راهی برای روشن شدن مسیر روبروی مردم باشد.
به دلایل بیان شدهی فوق دکتر پیرنیا در یکی از کتابهای خود ۵ اصل معماری قدیم ایرانی را مطرح نمود که علاوه بر اینکه توصیف کنندهی درک و فهم عمیق پیشینیان از علم معماری بود، نشان دهندهی کاربردی بودن این اصول به عنوان قوانین و اطلاعات پیشنیاز برای احداث هر بنا نیز مطرح گشت. مردمواری، پرهیز از بیهودگی، نیارش، خود بسندگی و درونگرایی ۵ اصل معماری قدیم ایرانی هستند که توسط این استاد دانشگاه بیان شده است که در ادامهی این مقاله قصد داریم به صورت کامل و جامع به توضیح هر کدام از آنها بپردازیم.
کلیاتی درباره معماری قدیمی ایرانی
همانطور که میدانیم هنر در ایران ریشهای تاریخی دارد و قدمت آن به بالای ۵۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح میرسد. از این رو هر چقدر که در تاریخ به عقب برگردیم، شواهد حاکی از این مطلب است که میتوان به راحتی هنر معماری و سایر دستاوردهای علمی فرهنگی مرتبط با ایران را در جای جای این کره خاکی مشاهده نمود.
دکتر محمد ابراهیم زارعی در کتاب آشنایی با معماری جهان در ارتباط با پیشینهی معماری به نقل از «آندره گدار» فرانسوی نوشته است: همیشه عالیترین هنر که به معنای حقیقی کلمه توانسته معماری را تعریف نماید، هنر معماری کشور ایران بوده است. زبانزد بودن پیشینه معماری ایرانی و برتری معماران ایرانی نه تنها در دورههای بسیار دور تاریخی نظیر هخامنشیان، پارتها و ساسانیان که ما آثار آنها را میشناسیم مشهود و قابل اثبات است، بلکه قدرت برتر معماری ایرانیان در مورد دورههای اسلامی و معاصر ایران نیز صادق و قابل مشاهده است.
در مقالهی ابوالقاسم رادفر با موضوع «بازتاب هویت ایرانی در آثار و مواریث فرهنگی» (۱۳۸۸) و به نقل از هرسفلد(Herzfeld) نیز اینگونه عنوان شده است که ایران نه تنها مرکز تمدن ماقبل تاریخ بود بلکه تمدن این کشور یکی از چند تمدن انگشت شمار جهان باستان بشمار میرود.
به شهادت باستانشناسان و محققانی که در این منطقه کاوش کردهاند، آفرینشِ هنرِ ایرانیان از زمانهای خیلی دور حتی پیش از دورههای هخامنشیان شروع شده بود. بناهای تاریخی احداث شده با اصول معماری که الهام گرفته از طبیعت بودند و سازههایی که بسیار هنرمندانه و منطبق بر علم ریاضی و هندسه ساخته شدهاند تنها تشکیل دهندهی بخشی از این آثار و هنر ایرانیان میباشند. از این رو موضوعات مطرح شدهی فوق خود گواه بر این مطلب است که ایران یکی از اولین هنرمندان معماری در دنیا بوده است و از قدیم الایام در این زمینه حرفهای بسیاری برای گفتن داشته است.
ارتباط معماری با حقیقت زندگی
از تعریفهای مطرح شده برای معماری اینگونه دریافت میشود که قصد و هدف علم معماری نشان دادن حقیقت وجودی عالم هستی است. از این رو این هنر همواره در حال اثبات کردن این موضوع میباشد که بشریت محکوم به استفاده از اصول منحصربفرد خود بوده و بدون رعایت قوانین آن به صورت منطقی قادر به ادامهی شرایط زندگی نخواهد بود. بنابراین پر واضح است که علم معماری در بنیان و فلسفه قصد دارد تا بین انسان با طبیعت آشتی برقرار نماید و تاکنون نیز بر این موضوع اصرار و پافشاری نموده است. از این رو مطابق با موارد بیان شده در این مقاله و کتب مرجع معماری، این نتیجه حاصل میگردد که حیات و آرامش انسان بدون در نظر گرفتن حقایق علم معماری که به صورت ریشهای با حقیقت بنیادی زندگی مرتبط است، میسر نبوده و بیتوجهی به این مساله مشکل آفرین خواهد بود.
اصول معماری قدیم ایرانی
همتراز با تحقیقات و مطالب عنوان شده توسط دکتر محمد ابراهیم زارعی و سایر اساتید برجستهی علم معماری، دکتر محمد کریم پیرنیا نیز به پژوهش در زمینهی اصول معماری قدیم ایرانی پرداخته است. بررسیهای ایشان نشان داده است که هنر معماری ایران از قدیم دارای پیچیدگیهای منحصربفردی بوده که در آثار معماری ایرانی قابل مشاهده است. همانطور که در بخش ابتدایی این مقاله نیز مطرح شده است دکتر پیرنیا معتقد است که تمامی این پیچیدگیها از چند اصل متداول تبعیت میکنند که به شرح زیر است:
- مردمواری
- پرهیز از بیهودگی
- نیارش
- خودبسندگی
- درونگرایی
در ادامه و به منظور درک بهتر نتایج پژوهش استاد پیرنیا، به توصیف هر کدام از موارد بیان شدهی فوق میپردازیم.
مردمواری
مردمواری در یک جمله یعنی وجود هماهنگی و تناسب بین بدن انسان با ساختمان و جزئیات آن. این اصل نشاندهندهی وابسته بودن هنر معماری با حیات و زندگی انسان است. به عبارت دیگر در اصل مردمواری جزئیات ساختمان باید به اندازههایی باشد که نیازهای افراد مستقر در آن را تامین نماید. به عنوان مثال و به تعبیر دکتر پیرنیا روزن و روشندان باید چنان آراسته باشد که فروغ خورشید و نور ماه به اندازهای که مورد تایید ما باشد را به درون خانه هدایت نماید. همچنین پهنای اتاق خواب باید به اندازهی یک بستر باشد و افراز تاقچه و رف نیز باید به قدری باشد که در حالت ایستاده یا نشسته بتوان به راحتی به آن دسترسی داشت.
مطابق با تصویر نمایش داده شده روزنهای تعبیه شده در سقف و دیوارههای مسجد شیخ صفی اردبیلی برای هدایت نور خورشید به فضای داخلی مسجد به وضوح قابل مشاهده است.
پرهیز از بیهودگی
در توضیح اصل دوم یا پرهیز از بیهودگی باید بیان نمود که چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام در معماری ایرانی از هرگونه اضافهکاری پرهیز میشد. به عبارت دیگر تفکر در معماری ایرانی از قدیم الایام به این اصل استوار بود که در ساخت سازه باید از هرگونه اسراف دوری نماییم. از این رو معماران ایرانی همواره در ساخت سازههای خود این موضوع را مدنظر قرار داده و همواره به این اصل پایبند بودند که ساخت بنا بدون اسراف انجام گردد و در عین حال از اجرای هرگونه کاری که بدون منطق و بیاساس باشد جلوگیری نمایند. برای درک بهتر میتوان به هنر گرهسازی با چوب و شیشههای رنگی برای پنجرههای کشویی و رنگارنگ قدیمی(یا همان اُرسی) اشاره نمود که حاکی از این موضوع است که هدف اصلی از این نوع طراحی و اجرای این هنر به هیچ وجه زیباسازی نبوده است بلکه به منظور محافظت از چشم توسط مجریان این حوزه طراحی و ساخته میشد.
بنابراین به منظور ارائه هدف نهایی این اصل باید بیان نمود که موارد ذکر شده در مورد اصل پرهیز از بیهودگی در معماری گواه بر این مطلب است که از قبل برای تمام جزئیات این هنر و اجرای آن فکر شده است و در هیچ مقطعی در گذشته هدف از اجرای معماری صرفا نمایش دادن و به تصویر کشیدن هنر ایرانی نبوده است. بنابراین بند بند این هنر از قدیم تا امروز با هدف به ارمغان آوردن زندگی باکیفیتتر برای ساکنین خود، در دروههای مختلف تاریخی بوده است.
نیارش
نیارش یک اصطلاح قدیمی است که توصیف کنندهی علم و فن ساخت سازه است. همچنین از بعد دیگر نیارش به منطقهایی گفته میشود که در طول زمان و به تجربه برای معماران الگو شده بود و از آن پیروی میکردند. هرچند که معماران امروزی با این واژه غریب هستند اما این کلمه و با تعریفی که در آن مستتر است تشکیل دهندهی ارکان اصلی علم معماری است. بنابراین معماران در گذشته و به صورت تجربی، اندازههای درست ساختمان را بررسی مینموده که این اطلاعات با کمک نیارش بدست آمده بود.
در کنار نیارش واژهای دیگر با عنوان «پیمون» وجود دارد. با کمک پیمون میتوان بدون وجود استادکار ماهر، در انجام وظایف معماری موفق شد. پرواضح است که قدرت نیارش با وجود پیمون برای ما به صورت قویتر ظاهر میشود. از این رو وجود پیمون به دو صورت به ما کمک میکند، اول اینکه با کمک پیمون میتوان مقیاسها را انجام داد. بعلاوه برای تعیین و بررسی اندازهها و محاسبات در اجرای سازه میتوان از پیمون بهره جست.
برای درک بهتر باید بگوییم که با کمک پیمون میتوان تناسبات را رعایت نمود و سازه را با اندازههای متفاوت ساخت. لازم به ذکر است که متفاوت ساختن در اینجا به این معنا است که از زیبایی و استانداردهای تناسبی خارج نشود و فرم کلی سازه همواره منطقی و بر اساس همان اندازه و اصول ساخته شده باشد. این روش تنها با کمک پیمون مقدور بوده زیرا پیمون به عنوان راهنمای مجریان به تبدیل اندازهها میپردازد و اجازه ناهماهنگیهای ممکن را از سازنده میگیرد.
خودبسندگی
خودبسندگی در لغت به معنای بینیازی و خودکفایی است. این کلمه در مبحث معماری با هدف پیدا کردن ساختمایه یا همان مصالح از مناطق نزدیک و در دسترس مطرح شده است. در گذشته رعایت این اصل به این معنا بود که به مصالح نقاط دورتر نیازمند نباشند. با این تفکر سازهها در گذشته سریعتر ساخته میشد و سازه هماهنگی بسیار زیادی با محیط پیرامون خود داشت. علاوه بر این موارد معماران با استفاده از مصالحهایی که جزئی از امکانات محلی بود هدف دیگری نیز داشتند و آن راحتتر و سادهتر بودن نوسازی بنا در زمان نیاز بود. سرعت بالا در ساخت هم از دیگر مزیتهای صفت خودبسندگی در معماریهای گذشته بود. زیرا زمانیکه مصالح موردنیاز همواره در دسترس باشد میتوان مراحل ساخت را با سرعت بیشتری پیش برد. این شرایط زمانی قابل درک میگردد که معمار میبایست برای ساخت سازه مصالحی از مناطق بسیار دور تهیه مینمود. در نتیجه فراهم نمودن سازه از مناطق دوردست، هم سرعت کار را کند میکرده و هم در آینده برای ترمیم بخشی از ساختمان باید عین همان ساختمایه را مجددا فراهم مینمودند.
درونگرایی
درونگرایی نیز به توصیف دکتر پیرنیا به رعایت حریم شخصی و حفظ حرمت شخصی خانواده اشاره دارد و رعایت این اصل منجر به پدید آمدن اصل درونگرایی در معماری ایرانی شده است. نوع سازههای معماری در قدیم اینگونه بود که میبایست درون خانه از دنیای بیرون خانه جدا میشد. مطابق با نظر دکتر محمد کریم پیرنیا درونگرایی اشاره شده در معماری ایرانی از سه چیز نشات میگیرد که به شرح زیر است:
- ارزش نهادن به زندگی شخصی،
- حرمت داشتن زندگی شخصی،
- عزت نفس ایرانیان.
برای درک بهتر در مورد درونگرایی معماری ایرانی باید بدانیم که در معماری قدیم، اندرونی به طور اختصاصی در اختیار خانواده بود و مهمانان اجازه ورود به این قسمت را نداشتند. از این رو محل استراحت برای مهمانان را در مکانی بیرون اندرونی و یا در بالاخانه تعبیه مینمودند که از قسمتهای دیگر ساختمان نیز جدا و مستقل بود.